روح الله، امیدت را نا امید نمی کنم...
به نام خدا
روح الله، امیدت را نا امید نمی کنم…
خیلی شلوغ بود، چادر مادرم را گرفته بودم. مادرم مدام گوشزد می کرد، چادرم را رها نکن، گم می شوی. همه گریه می کردند، یکی بر سرش می زد، دیگری بر سینه. دسته های عزاداری می آمدند و می رفتند. سنّ زیادی نداشتم، امّا از دیدن گریه گریه ی پدر و مادرم، گریه می کردم. آن موقع خوب نمی دانسنم که پدر و مادر برای چه کسی گریه می کنند همین را یادم هست که چندین بار، چادر مادرم را تکان دادم و پرسیدم، مادرجان، این آقا چه کسی است که هکه برایش گریه می کنند؟ مادرم گفت: او پدر همه ی ما بود و حالا ازبین ما رفته، او امام ما بود، او همه کس ما بود و …
آن موقع تو را خوب نشناختم. وقتی بزرگتر شدم و به مدرسه رفتم، هر کتابی را که باز می کردم، بعد از صفحه ی بسم الله الرحمن الرحیم، عکس زیبای تو را به همراه یک پیام دلنشین می دیدم.
یکی از گفته هایت را خوب به خاطر دارم، که فرموده بودی، امید من به شما دبستانی هاست. شاید آن موقع خوب مفهوم این جمله را درک نمی کردم، ولی حالا بزرگ شده ام و پیشرفت های هسته ای، پزشکی، اقتصادی و… در کشورم به دست همان بچّه های دبستانی می بینم و شهد شیرین کلامت در عمق جانم می نشیند. من مصطفای دبستانیِ تو «شهید مصطفی احمدی روشن» را دیدم، که پیرو کلامت، برای خود مردی از تبار آسمانیان شد. او خالصانه برای اعتلای نام و یاد کشورش گام برداشت، امّا چشمانی فرصت طلب، تاب دیدن او و مردانی از جنس او «همه ی دانشمندان هسته ای»را نداشتند، و برای رفع ترس خود، آنان را به شهادت رساندند.
به یاد دارم که فرموده بودی، پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. من که شما را ندیده بودم، ولی امروز حامیِ جانشین شما هستم، کسی که شما در موقعیّت های متفاوت، او را آ سیّد علی آقا خطاب فرموده و به شایستگی اشان اذعان نموده بودید و در اَزمان مختلف «فتنه ی تیر 78 و فتنه ی تیر88 » ، نسبت به گفته اتان، اعتقادی راسخ پیدا کردم.
در خاطرم هست، گفته ی پیشوایم، امام خامنه ای که فرمودند: یاد و خاطره ی امام خمینی در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست، یعنی چه. تداوم جرقه های حرکت شما بود، که اکنون شاهد بیداری اسلامی در کشورهای منطقه هستیم.
امام خوبم، تو را ندیدم ولی سعی می کنم گفته هایت را به گوش جان بسپارم. روح الله امیدت را نا امید نمی کنم.
تهیه و تنظیم : زهرا احمدی