هوالرحمن الرحیم
02 تیر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ
هوالرحمن الرحیم
سلام بر رهبرم روح الله
رهبر عزیزم هرچند در حیاتتان لیاقت حضور نداشتم (که معذوریم به حکمت خدا) ولی من، حتی از کودکی نیز مهر تو را در جان و دل حس می کردم شاید بتوان گفت این حس زیبا را پدرم به قلب و خون و فکرم تزریق کرد یادم هست که 6 یا 7 ساله بودم و کنار تلویزیون مشغول خاله بازی ، پدرم آن چنان مشتاقانه چشم بر تلویزیون دوخته و به پهنای صورت اشک می ریخت و حالت بدنی اش چنان بود که من فکر می کردم هر لحظه امکان دارد از عشق به رهبرش در دم جان دهد.
من همیشه عشق او را به شما در کودکی ام به یاد می آورم ؛
روزی یکی از دوستان پدرم در مقابل پدرم به شما و انقلابتان توهین کرد پدرم آن چنان برافروخته و عصبانی شد که من یک لحظه احساس کردم او را خواهد کشت؛
مادر بزرگم می گفت پدرت هیچ گاه برای فوت پدرش آن چنان که برای رهبرش گریه و لی تابی می کند عزاداری نکرد؛
همیشه با خود می گفتم چرا پدرم شما را این همه دوست دارد؛
مگر شما که هستید برای من که در زمان حیاتتان نبودم درک این عشق سخت و متعجبانه بود ولی در دل شما را چیزی فراتر از یک روحانی و رهبر حس می کردم نمی دانم چرا!
کمی بزرگتر که شدم گاهی وقتی گوشه ی تلویزیون یا مجلات می دیدم که نوشته سلام بر روح الله می دانستم که این نام شماست ولی همیشه در فکرم می گفتم چرا مادرتان شما را به این اسم نامیده اصلا چرا روح الله؟
وقتی سرودهای انقلاب را می شنیدم ( که خمینی ای امام …) با خود می گفتم چرا شما را امام می نامند؟!
روزی در تلویزیون مراسم تشییعتانرا نشان می داد، سیل مشتاقان و کسانی که بی تاب و بی قرار بر سر می زدند و حتی عده ای که می مردند و جنازه هاشان را از بین جمعیت به عقب می بردند مرا متعجب می کرد با خود می گفتم مگر او کسیت و چه کرده که این چنین محبوب است با این سؤالات بزرگ شدم و الان که 24 سال دارم جواب سؤالاتم را می دانم!
فهیمدم حکمت نام روح الله به عنوان اسم رهبرم چه بوده چرا که انقلابت ای رهبر والا و عزیزم مانند خونی گرم و زندگی بخش در رگ مرده و بی جان مردم ایران جاری گشته.
مردمی که متحمل زور شاهان مستبد و هوس بازی چون رضا شاه و پسر بی لیاقتش بودند.
من آن زمان نبودم ولی فیلم های انقلاب را دنبال می کنم و می بینم فقر و فلاکت ملتی مظلوم و کاخ و سرمایه ی شاهان پست و بی لیاقت را ندیدم …
ولی دیدم مش محکم تو را ای رهبر عزیزم که چگونه بر دهانشان زدی و ملتی که لبک گویانِ نه فقط یک روحانی نه فقط یک رهبر و نه فقط یک مرد دانا که آنان لبک گویانِ فرزند زهرای اطهر بودند مقارن شدن میلادتان با میلاد دخت پیمبر زهرای مرضیه مادر بزرگوارتان خود گواه این حرفم می باشد.
آن چنان قوانین خدا و احکامش را در جامع ای که رو به زوالی و فساد می رفت حاکم کردی و چون عیسی به اذن خدا دم مسیحایی ات را بر روح و جان مرده ی این ملت دمیدی که روح وجان تازه گرفت.
و خود گفتی این ها نبود مگر باذن و رحمت خدا.
گاه با خود می گویم کاش آن زمان که فتنه ها به پا بود چه در مسیر انقلاب و چه بعدها در مسیر 8 سال دفاع مقدس در رکابتان بودم و سرباز مخلصی برایتان می شدم و مانند خیلی خا که حسین زمانشان را تنها نگذاشتند، تا پای سر سپردگی و دلدادگی در راهت پیش می رفتم تا جایی که جانم را فدای شما می کردم.
ولی وقتی به این موضوع خوب فکر می کنم می بینم الأن هم علی زمان ما بسیار غریب و تنهاست او خود نیز از مریدان و جان بر کفان در رکابت بوده او نیز مانند شما مظهر شجاعت و صلابت است او نیز مانند تو مشتی آهنین دارد که چون مستکبران به ملت اعراض و گردن کشی می کنند چون کوه در مقابل دسیسه هایشان می ایستد و سرکوبشان می کند.
من از زمانی که انقلاب شما که امیدوارم در آینده وصل به انقلاب حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف بشود را شناختم ولایت علی زمانم را پذیرفتم اگر شما آن زمان بذر انقلاب را پاشیدید و با زحمت و مشقت شاهد جوانه زدنش بودید اکنون علی این زمان هم چون شما بر این عهد پایبند است و جوانه های ببار نشسته ی شما را به درختانی تنومند و ریشه دار تبدیل کرده است.
من او را بسیار دوست دارم و رهبر خود می دانم و پدرم اگر چه مهرتان را به عنوان رهبر به دل دارد ولی اکنون در رکاب رهبرم خامنه ای سر تعظیم و جان سپاری فرود می آورد آری تو رفته ای ولی می دانم این ملت را به فراموشی نسپرده ای رفته ای ولی مطمئنم جایگاه عالی و والایی در آخرت داری..
دعایمان کن
تا مبادا انقلاب پاکی که با خون هزاران شهید مظلوم به دست آمده را بر باد بدهیم.
رهبرم ابرقدرتان وهمان ها که در زمان شما فتنه انگیزی می کردند اکنون جنگ تازه ای آغاز کرده اند.
نه جنگ تن به تن که جنگ روحی و روانی و فکری برپا کرده اند دعا کن جوانانِ نو رِسی را که ناخواسته در دامشان می افتند، دعا کن برای ملت امروز که رفبرشان خامنه ای را تنها نگذارند و با فکر و روانی سالم در رکابش با قلم شمشیر بزنند.
مرا دعا کن تا اکنون که عشق سربازی رهبرم را دارم بتوانم این عشق و هدف را به ظهور سرچشمه ی خوبی ها مهدی صاحب الزمان متصل کنم.
زینب صالحی پایه اول از مدرسه زهرائیه نجف آباد اصفهان
سلام بر رهبرم روح الله
رهبر عزیزم هرچند در حیاتتان لیاقت حضور نداشتم (که معذوریم به حکمت خدا) ولی من، حتی از کودکی نیز مهر تو را در جان و دل حس می کردم شاید بتوان گفت این حس زیبا را پدرم به قلب و خون و فکرم تزریق کرد یادم هست که 6 یا 7 ساله بودم و کنار تلویزیون مشغول خاله بازی ، پدرم آن چنان مشتاقانه چشم بر تلویزیون دوخته و به پهنای صورت اشک می ریخت و حالت بدنی اش چنان بود که من فکر می کردم هر لحظه امکان دارد از عشق به رهبرش در دم جان دهد.
من همیشه عشق او را به شما در کودکی ام به یاد می آورم ؛
روزی یکی از دوستان پدرم در مقابل پدرم به شما و انقلابتان توهین کرد پدرم آن چنان برافروخته و عصبانی شد که من یک لحظه احساس کردم او را خواهد کشت؛
مادر بزرگم می گفت پدرت هیچ گاه برای فوت پدرش آن چنان که برای رهبرش گریه و لی تابی می کند عزاداری نکرد؛
همیشه با خود می گفتم چرا پدرم شما را این همه دوست دارد؛
مگر شما که هستید برای من که در زمان حیاتتان نبودم درک این عشق سخت و متعجبانه بود ولی در دل شما را چیزی فراتر از یک روحانی و رهبر حس می کردم نمی دانم چرا!
کمی بزرگتر که شدم گاهی وقتی گوشه ی تلویزیون یا مجلات می دیدم که نوشته سلام بر روح الله می دانستم که این نام شماست ولی همیشه در فکرم می گفتم چرا مادرتان شما را به این اسم نامیده اصلا چرا روح الله؟
وقتی سرودهای انقلاب را می شنیدم ( که خمینی ای امام …) با خود می گفتم چرا شما را امام می نامند؟!
روزی در تلویزیون مراسم تشییعتانرا نشان می داد، سیل مشتاقان و کسانی که بی تاب و بی قرار بر سر می زدند و حتی عده ای که می مردند و جنازه هاشان را از بین جمعیت به عقب می بردند مرا متعجب می کرد با خود می گفتم مگر او کسیت و چه کرده که این چنین محبوب است با این سؤالات بزرگ شدم و الان که 24 سال دارم جواب سؤالاتم را می دانم!
فهیمدم حکمت نام روح الله به عنوان اسم رهبرم چه بوده چرا که انقلابت ای رهبر والا و عزیزم مانند خونی گرم و زندگی بخش در رگ مرده و بی جان مردم ایران جاری گشته.
مردمی که متحمل زور شاهان مستبد و هوس بازی چون رضا شاه و پسر بی لیاقتش بودند.
من آن زمان نبودم ولی فیلم های انقلاب را دنبال می کنم و می بینم فقر و فلاکت ملتی مظلوم و کاخ و سرمایه ی شاهان پست و بی لیاقت را ندیدم …
ولی دیدم مش محکم تو را ای رهبر عزیزم که چگونه بر دهانشان زدی و ملتی که لبک گویانِ نه فقط یک روحانی نه فقط یک رهبر و نه فقط یک مرد دانا که آنان لبک گویانِ فرزند زهرای اطهر بودند مقارن شدن میلادتان با میلاد دخت پیمبر زهرای مرضیه مادر بزرگوارتان خود گواه این حرفم می باشد.
آن چنان قوانین خدا و احکامش را در جامع ای که رو به زوالی و فساد می رفت حاکم کردی و چون عیسی به اذن خدا دم مسیحایی ات را بر روح و جان مرده ی این ملت دمیدی که روح وجان تازه گرفت.
و خود گفتی این ها نبود مگر باذن و رحمت خدا.
گاه با خود می گویم کاش آن زمان که فتنه ها به پا بود چه در مسیر انقلاب و چه بعدها در مسیر 8 سال دفاع مقدس در رکابتان بودم و سرباز مخلصی برایتان می شدم و مانند خیلی خا که حسین زمانشان را تنها نگذاشتند، تا پای سر سپردگی و دلدادگی در راهت پیش می رفتم تا جایی که جانم را فدای شما می کردم.
ولی وقتی به این موضوع خوب فکر می کنم می بینم الأن هم علی زمان ما بسیار غریب و تنهاست او خود نیز از مریدان و جان بر کفان در رکابت بوده او نیز مانند شما مظهر شجاعت و صلابت است او نیز مانند تو مشتی آهنین دارد که چون مستکبران به ملت اعراض و گردن کشی می کنند چون کوه در مقابل دسیسه هایشان می ایستد و سرکوبشان می کند.
من از زمانی که انقلاب شما که امیدوارم در آینده وصل به انقلاب حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف بشود را شناختم ولایت علی زمانم را پذیرفتم اگر شما آن زمان بذر انقلاب را پاشیدید و با زحمت و مشقت شاهد جوانه زدنش بودید اکنون علی این زمان هم چون شما بر این عهد پایبند است و جوانه های ببار نشسته ی شما را به درختانی تنومند و ریشه دار تبدیل کرده است.
من او را بسیار دوست دارم و رهبر خود می دانم و پدرم اگر چه مهرتان را به عنوان رهبر به دل دارد ولی اکنون در رکاب رهبرم خامنه ای سر تعظیم و جان سپاری فرود می آورد آری تو رفته ای ولی می دانم این ملت را به فراموشی نسپرده ای رفته ای ولی مطمئنم جایگاه عالی و والایی در آخرت داری..
دعایمان کن
تا مبادا انقلاب پاکی که با خون هزاران شهید مظلوم به دست آمده را بر باد بدهیم.
رهبرم ابرقدرتان وهمان ها که در زمان شما فتنه انگیزی می کردند اکنون جنگ تازه ای آغاز کرده اند.
نه جنگ تن به تن که جنگ روحی و روانی و فکری برپا کرده اند دعا کن جوانانِ نو رِسی را که ناخواسته در دامشان می افتند، دعا کن برای ملت امروز که رفبرشان خامنه ای را تنها نگذارند و با فکر و روانی سالم در رکابش با قلم شمشیر بزنند.
مرا دعا کن تا اکنون که عشق سربازی رهبرم را دارم بتوانم این عشق و هدف را به ظهور سرچشمه ی خوبی ها مهدی صاحب الزمان متصل کنم.
زینب صالحی پایه اول از مدرسه زهرائیه نجف آباد اصفهان