دوباره دل هوای تو کرده
02 تیر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ
مهرنوش خدری- معصومیه نهاوند
دوباره دل هوای تو کرده، دلتنگم، چه بنویسم که قلمِ قاصر و زبان الکنم گویای دلتنگی ام نیست. چه بگویم وقتی در حریم مهربان دلت جا مانده ام ای کسی که حضور سبز و زیبایت تا ابد با ماست.
چشمان پر ز مهر تو کلبه دلتنگی های بی امان من است و هُرم دستان پرسخاوتت هنوز هم احساس می شود. مهربان، چه بگویم که عشقت خطی سپید به بزم دفترم کشیده و شعر و نثرم گویای هیچ یک از الطاف و خوبی های بی وصفت نمی باشد.
برایت از چه بگویم منی که رد پای حضورت را ندیده ام ای سلاله پاک زهرای اطهر.
اماما، دوستت دارم چرا که عشق و حماسه بزرگ تو نام بلند و حضور سبزت را در قلب همه مان تا ابد حک کرده است.تو تمام غرور منی، به عشق حماسه ات به خود می بالم و قلبم فدای حدیث حماسه ات . تمام قافیه و ردیف های شعرم به عشق توست و غزلم بوی تو را می دهد و من عاجز از بیان تمام خوبی هایت. دلتنگم، دل تنگ ژرفای نگاه پر راز و رمزت. چه دیر آمدی ولی زود پرکشیدی و چقدر فاصله کم بود از آمدن تا عروج ملکوتی ات. سکوت مبهم فضای خانه، چشمان اشک آلود، سیاه سیاه، همه غرق در ماتم، همه غرق در اندوه و دلم برای چه لرزید نمی دانستم و اینک مفهوم این لرزش چقدر زجر آور است ای حماسه خوبی ها ای بشارت امید. غزل غزل عشق، دنیا دنیا نور همه تقدیم وجود آرام و عمق معرفتت.
برگ برگ دفترم را به یمن وجود نازنینت آذین می بندم و به پاس تمام مهربانی هایت همیشه همه جا جواهم گفت:
عشق به خمینی عشق به همه خوبی هاست
دوباره دل هوای تو کرده، دلتنگم، چه بنویسم که قلمِ قاصر و زبان الکنم گویای دلتنگی ام نیست. چه بگویم وقتی در حریم مهربان دلت جا مانده ام ای کسی که حضور سبز و زیبایت تا ابد با ماست.
چشمان پر ز مهر تو کلبه دلتنگی های بی امان من است و هُرم دستان پرسخاوتت هنوز هم احساس می شود. مهربان، چه بگویم که عشقت خطی سپید به بزم دفترم کشیده و شعر و نثرم گویای هیچ یک از الطاف و خوبی های بی وصفت نمی باشد.
برایت از چه بگویم منی که رد پای حضورت را ندیده ام ای سلاله پاک زهرای اطهر.
اماما، دوستت دارم چرا که عشق و حماسه بزرگ تو نام بلند و حضور سبزت را در قلب همه مان تا ابد حک کرده است.تو تمام غرور منی، به عشق حماسه ات به خود می بالم و قلبم فدای حدیث حماسه ات . تمام قافیه و ردیف های شعرم به عشق توست و غزلم بوی تو را می دهد و من عاجز از بیان تمام خوبی هایت. دلتنگم، دل تنگ ژرفای نگاه پر راز و رمزت. چه دیر آمدی ولی زود پرکشیدی و چقدر فاصله کم بود از آمدن تا عروج ملکوتی ات. سکوت مبهم فضای خانه، چشمان اشک آلود، سیاه سیاه، همه غرق در ماتم، همه غرق در اندوه و دلم برای چه لرزید نمی دانستم و اینک مفهوم این لرزش چقدر زجر آور است ای حماسه خوبی ها ای بشارت امید. غزل غزل عشق، دنیا دنیا نور همه تقدیم وجود آرام و عمق معرفتت.
برگ برگ دفترم را به یمن وجود نازنینت آذین می بندم و به پاس تمام مهربانی هایت همیشه همه جا جواهم گفت:
عشق به خمینی عشق به همه خوبی هاست