بوی اسپند
02 تیر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ
بوی اسپند می آمد .
فکر کردم زائری آمده ..
دویدم سمت کوچه
همسایه ها اسپند دود کرده بودند . کوچه را آب پاشی کرده بودند .
فاطمه خانم همسایه ی دوتا خانه آنطرف تر نشسته بود روی زمین . روبرویش یک جعبه بود که میان پرچم پیچیده شده بود .
جلو رفتم . روی یک کاغذ سبز نوشته شده بود :
شهید گمنام
فرزند روح الله
شاید این شهید گمنام همان سید هادی فاطمه خانم باشد که سالهاست همه ی اهل محل منتظر آمدنش بودیم ..
+ همه ی اهل محل شهید گمنام را تشییع کردیم .. به سمت حرم امام
فکر کردم زائری آمده ..
دویدم سمت کوچه
همسایه ها اسپند دود کرده بودند . کوچه را آب پاشی کرده بودند .
فاطمه خانم همسایه ی دوتا خانه آنطرف تر نشسته بود روی زمین . روبرویش یک جعبه بود که میان پرچم پیچیده شده بود .
جلو رفتم . روی یک کاغذ سبز نوشته شده بود :
شهید گمنام
فرزند روح الله
شاید این شهید گمنام همان سید هادی فاطمه خانم باشد که سالهاست همه ی اهل محل منتظر آمدنش بودیم ..
+ همه ی اهل محل شهید گمنام را تشییع کردیم .. به سمت حرم امام