امام من ، سلام
02 تیر 1391 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ
امام من ، سلام
سلام و درود بی پایانم بر روز خجسته ای که در آن روز چشمان پر مهرت را به دنیا گشودی ، روزی بسیار میمون و مبارک ، گوئیا خواست خدا این بود که مهر تو و جده ات زهرای مرضیه سلام الله علیها در یک روز به هم گره بخورد و هر وقت قلبمان از شادی میلاد زهرای اطهر لبریز می شود ، نام و یاد تو همراه شادمانی مان گردد. سلام بر آن روزهایی که با عشق به مکتب و مرام فاطمی، خشم طاغوت را برانگیختی و آنان وقیحانه وجود با عظمتت را از میهنت دور کردند و به خیال خام خود دلهای مشتاقانت را از تو ای ، اسوه صلابت جدا کردند. درود بی پایان بر تو آن زمانی که مادران فهیم، نام روح الله را بر نوزادان خود نهادند به امید آنکه در آینده بازوی پر توان روح خدا شوند و چه زیبا امیدشان به واقعیت پیوست.
سلام و درود نثار تو ای امام خوبیها که سراسر زندگی اتسادگی بود و اخلاص و ایثار و همواره در طواف عشق به سر بردی و پا از حریم با عظمت انسانیت و ایمان و هر چه خوبی بود، بیرون ننهادی و جهانی را بیدار ساختی.
سلام بر آن روزی که ای خورشید مشرق از غرب طلوع کردی، زمانی که بار دیگر ناجوانمردانه تو رابه دیار غربت فرستادند تا مردم را از تو و تو را از مردم جدا کنند… اما زهی خیال باطل!
سلام بر تک تک روزها و دقایق و لحظاتی که مسلمانان جهان و حتی غیر مسلمانان “نوفل لوشاتو” مشتاقانه به دیدارت می آمدند و تو ای اسوه مهربانی ، ازخرمن پاک وجودت به آنان توشه صبر و مقاومت و عطوفت هدیه کردی ، و همانند سروی قدبرافراشته در اوج وارستگی ، پذیرایشان بودی و به شیطان زمان نشان دادی مردان خدا از هیچ کس نمی هراسند چه رسد به زندان و تبعید و …. .
و سلام بر روزی که پس از سالیانی چند خاک وطن را با عطر حضورت بزکت و صفا بخشیدی و چشمان بی رمق اما امیدوار مردم کشورت را توانی دیگر بخشیدی. نگاه منتظرانت را صفا دادی . ای امام وقتی آمدی مادرانمان اشک شوق ریختند و پدرانمان سوگند یاد کردند فرزندانشان را در راه یاریت بپرورند. این فرزندان همان سربازانی بودند که سالها قبل نوید داده بودی:” سربازان آینده من در آغوش مادران و در قنداقه ها هستند!
سلام بر دورانی که مردم را با اطلاعیه ها و سخنان خود دلگرم نمودی و بالاخره طاغوت از دیار مردان مرد رخت بربست و راهی جز این نداشت! همه جا بوی بهار گرفت . دلها و دستها، نه،همه وجود مردم یکی شد و فریاد پیروزی سر دادند و با چشم بصیرت دیدند که ” جاء الحق و زهق الباطل ” .
سلام بر تو آنگاه که دشمنان اسلام جنگ به راه انداختند و تو با همان استواریت با تکیه بر الله، مردم را از تفرقه و رعب و وحشت نجات دادی و نوزادان دیروز و سربازان امروز به یاری دین خدا آمدند و دشمنان را ذلیل کردند و شهادت را با آغوش باز پذیرا شدند تا راه امامشان ادامه پیدا کند. همه یدالله و سیف الله و قدرت الله شدند و رهبرشان روح الله را یاری نمودند و عدوالله را به خاک مذلت نشاندند. آری همه حزب الله گردیدند و مدال افتخار محبت الله بر زمینیان و نورالله بر عرشیان را برای همیشه نصیب خود نمودند.
و سلام بر تو آن روز که دعوت حق را لبیک گفتی و عاشقانت را یکباره در غم فرو بردی. چه قیامتی برپا شد! تاریخ چنین تشییعی را به یاد ندارد که نه وداع بود و نه تشییع جنازه ، بلکه تجدید عهد و پیمان بود و نماش عشق و حساس به وسعت همه جهان بلکه همه تاریخ. آری انتظار فرجی که از نیمه خرداد می کشیدی به سر رسید! چه غریبانه در تاریک روشن ایام ، باغ نوشکفته را بدرود گفتی و نام مبارکت بر تارک سرخ غروب به یادگار ماند. هنوز طراوت اندوهت بر لاله های دشت دلهایمان باقی است، چگونه تحمل نودیم این سالیان را بی تو….. هنوز نفس های گرمت، صدای با صلابتت و بوی عطر و عاطفه ات در جان ما جاری است. هر برگ خاطره شهیدی، هر سخن استواری، هر رأی و اندیشه ضد استعماری، هر ندای بیداری و هر خوبی و پاکی است بوی پیامت را می دهد.
ای روح خدا! دعایمان کن بتوانیم راهت را ادامه دهیم.
سلام و درود بی پایانم بر روز خجسته ای که در آن روز چشمان پر مهرت را به دنیا گشودی ، روزی بسیار میمون و مبارک ، گوئیا خواست خدا این بود که مهر تو و جده ات زهرای مرضیه سلام الله علیها در یک روز به هم گره بخورد و هر وقت قلبمان از شادی میلاد زهرای اطهر لبریز می شود ، نام و یاد تو همراه شادمانی مان گردد. سلام بر آن روزهایی که با عشق به مکتب و مرام فاطمی، خشم طاغوت را برانگیختی و آنان وقیحانه وجود با عظمتت را از میهنت دور کردند و به خیال خام خود دلهای مشتاقانت را از تو ای ، اسوه صلابت جدا کردند. درود بی پایان بر تو آن زمانی که مادران فهیم، نام روح الله را بر نوزادان خود نهادند به امید آنکه در آینده بازوی پر توان روح خدا شوند و چه زیبا امیدشان به واقعیت پیوست.
سلام و درود نثار تو ای امام خوبیها که سراسر زندگی اتسادگی بود و اخلاص و ایثار و همواره در طواف عشق به سر بردی و پا از حریم با عظمت انسانیت و ایمان و هر چه خوبی بود، بیرون ننهادی و جهانی را بیدار ساختی.
سلام بر آن روزی که ای خورشید مشرق از غرب طلوع کردی، زمانی که بار دیگر ناجوانمردانه تو رابه دیار غربت فرستادند تا مردم را از تو و تو را از مردم جدا کنند… اما زهی خیال باطل!
سلام بر تک تک روزها و دقایق و لحظاتی که مسلمانان جهان و حتی غیر مسلمانان “نوفل لوشاتو” مشتاقانه به دیدارت می آمدند و تو ای اسوه مهربانی ، ازخرمن پاک وجودت به آنان توشه صبر و مقاومت و عطوفت هدیه کردی ، و همانند سروی قدبرافراشته در اوج وارستگی ، پذیرایشان بودی و به شیطان زمان نشان دادی مردان خدا از هیچ کس نمی هراسند چه رسد به زندان و تبعید و …. .
و سلام بر روزی که پس از سالیانی چند خاک وطن را با عطر حضورت بزکت و صفا بخشیدی و چشمان بی رمق اما امیدوار مردم کشورت را توانی دیگر بخشیدی. نگاه منتظرانت را صفا دادی . ای امام وقتی آمدی مادرانمان اشک شوق ریختند و پدرانمان سوگند یاد کردند فرزندانشان را در راه یاریت بپرورند. این فرزندان همان سربازانی بودند که سالها قبل نوید داده بودی:” سربازان آینده من در آغوش مادران و در قنداقه ها هستند!
سلام بر دورانی که مردم را با اطلاعیه ها و سخنان خود دلگرم نمودی و بالاخره طاغوت از دیار مردان مرد رخت بربست و راهی جز این نداشت! همه جا بوی بهار گرفت . دلها و دستها، نه،همه وجود مردم یکی شد و فریاد پیروزی سر دادند و با چشم بصیرت دیدند که ” جاء الحق و زهق الباطل ” .
سلام بر تو آنگاه که دشمنان اسلام جنگ به راه انداختند و تو با همان استواریت با تکیه بر الله، مردم را از تفرقه و رعب و وحشت نجات دادی و نوزادان دیروز و سربازان امروز به یاری دین خدا آمدند و دشمنان را ذلیل کردند و شهادت را با آغوش باز پذیرا شدند تا راه امامشان ادامه پیدا کند. همه یدالله و سیف الله و قدرت الله شدند و رهبرشان روح الله را یاری نمودند و عدوالله را به خاک مذلت نشاندند. آری همه حزب الله گردیدند و مدال افتخار محبت الله بر زمینیان و نورالله بر عرشیان را برای همیشه نصیب خود نمودند.
و سلام بر تو آن روز که دعوت حق را لبیک گفتی و عاشقانت را یکباره در غم فرو بردی. چه قیامتی برپا شد! تاریخ چنین تشییعی را به یاد ندارد که نه وداع بود و نه تشییع جنازه ، بلکه تجدید عهد و پیمان بود و نماش عشق و حساس به وسعت همه جهان بلکه همه تاریخ. آری انتظار فرجی که از نیمه خرداد می کشیدی به سر رسید! چه غریبانه در تاریک روشن ایام ، باغ نوشکفته را بدرود گفتی و نام مبارکت بر تارک سرخ غروب به یادگار ماند. هنوز طراوت اندوهت بر لاله های دشت دلهایمان باقی است، چگونه تحمل نودیم این سالیان را بی تو….. هنوز نفس های گرمت، صدای با صلابتت و بوی عطر و عاطفه ات در جان ما جاری است. هر برگ خاطره شهیدی، هر سخن استواری، هر رأی و اندیشه ضد استعماری، هر ندای بیداری و هر خوبی و پاکی است بوی پیامت را می دهد.
ای روح خدا! دعایمان کن بتوانیم راهت را ادامه دهیم.
اعظم صادقی